۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

سیدمحمد خاتمی: حتما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم، ما از سال۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم! متاسفانه این اشتباه ما بود.

سیدمحمد خاتمی به تازگی در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی شمال کشور به طرح صریح دیدگاهش درباره انتخابات پیش رو پرداخته که به هر دلیلی منتشر نشده است. خاتمی در آن دیدار به صراحت گفته است « ما از سال۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم! متاسفانه این اشتباه ما بود. این بار اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نمی کنیم». وی البته افزود که «این نظر شخصی من است و همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم».
خاتمی در این دیدار که فایل صوتی اش توسط یکی از حاضران در جلسه، در اختیار روزنامه میهن قرار گرفته، تاکید کرده است که: «مگر میتوانیم از حقوق مردم بگذریم؟ گیرم که تمام کسانی که در این حوادث کشته دادند بیایند بگویند از خون فرزندمان گذشتیم! اما مگر میتوان از حقوق حقه مردم گذشت؟ خیر. زندانیان سیاسی حتما باید آزاد شوند. فضای امنیتی باید باز شود. انتخابات باید آزادانه برگزار شود. مگر با آقای موسوی و کروبی قرار نگذاشتیم که سه شرط فوق را داشته باشیم و به آینده نگاه کنیم؟ در عین حال حرفهای من میتواند به عنوان یک اتمام حجت تلقی شود. هر چند به نظر نمیرسد گوش شنوائی وجود داشته باشد. اما روزی تاریخ قضاوت خواهد کرد».
خاتمی در این دیدار شفاف تر از همیشه سخن گفته و تصریح کرده است که: «تا زمانی که مجری و ناظر انتخابات مطمئن نباشند و هر دو از یک جریان باشند، مطمئنا انتخابات سالم نیست. برگزار کنندکان انتخابات از معتمدان کشور باید باشند. نه آنکه از یک گروه خاص با تندروانه ترین افکار، مسئول باشند. بیایند از همین احزاب موجود افرادی را بدین منظور انتخاب کنند تا انتخابات سالم تری داشته باشیم، اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نکنیم.

خاتمی اما این دیدگاه را «نظر شخصی» اش می خواند و می گوید: «همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم؛ ما از سال ۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم، متاسفانه این اشتباه ما بود (…) بنده نظرم این است که در صورت عدم تحقق شروط مان به هیچ وجه در انتخابات شرکت نکنیم و نمیتوانیم آتش تنوری بشویم که نانش برای کس دیگری پخته میشود. هر چند باید در این مورد اجماع صورت بگیرد. این امکان که تا انتخابات حوادث زیادی پیش بیاید هست، اما تا امروز هیچ نشان روشنی برای برگزاری یک انتخابات سالم دیده نمیشود».
خاتمی در ارتباط با انتقاداتی که نسبت به وی در باره مواضع اش مطرح می شود گفته است: «تفاوت رهبران با نخبگان سیاسی این است که نزدیکترین راه برای رسیدن به ایده ها و آمالها را بیابند. احساسات بلند و خواسته های بزرگ جوانان قابل درک است و باید به آنان گفت که نباید مایوس شوند. اما باید بدانیم که همه امکانات در اختیار نیست ، ضمن آنکه از همه امکانات موجود هم نمی توان استفاده کرد».
وی درباره دفاعش از اصل نظام تاکید کرده است که: «تکیه کردن روی اصل نظام انحراف از اصل مساله نیست. من به اسلام اعتقاد دارم. به جمهوری اسلامی اعتقاد دارم. اما تعریفم از جمهوری اسلامی ظرفی است که همه ملت در آن بگنجد».
خاتمی در ادامه گفته است: «انتخابات حق ماست. اگر در انتخابات شرکت نکنیم جوابگو ما نیستیم؛ بلکه کسانی باید پاسخگو باشند که اجازه شرکت در انتخابات را به ما ندادند. برای اینکه در انتخابات مشارکت کنیم باید شرایط فراهم باشد. باز شدن فضای امنیتی، آزادی زندانیان سیاسی و اتخابات آزاد به صورت عملی. مگر میشود این همه در زندان باشند، احزاب محدود باشند، فضا امنیتی باشد و بگوئیم انتخابات آزاد داریم؟نیروهای نظامی نباید در انتخابات دخالت کنند. بحث نظارت استصوابی باید حل شود تا همه افکار موجود بتوانند نماینده داشته باشند. اینطور نباشد که هر کس را نپسندیدند به عنوان ضد ولایت و ضد نظام ردش کنند و بعد بگیرندش».
رئیس بنیاد باران در این دیدار هشدار داده است که «ایران در حال از بین رفتن است. سرمایه کشور را دارند از بین میبرند. اقتصاد را نابود کرده اند. آبروی ملت را به باد داده اند. برای اینکه این آقایان باشند این همه هزینه شد. خون ریخته شد، زندانها پر شد. حالا اینها هم بد شده اند. سهام عدالت غیر قانونی بود. پول را به اسم دیگری میگرفتند سهام عدالت پخش میکردند به امید این که زمان نیاز، مردم به حمایتشان به خیابان بیایند که نیامدند. آقای موسوی در مناظره انتخاباتی گفت دولت، دولت رمالی است. گفتند حرف اشتباهی بوده، حالا ببینید خودشان آش را چه شور میکنند؟»
محمد خاتمی در پایان گفته است: «جنبش سبز یعنی جنبش آزادی و البته آزادی انتخابات. جنبش سبز، عزیز و بزرگوار است. دلمان از حصر آقایان موسوی و کروبی خون است. امیدوارم شاهد رفع حصر ایشان و همسرانشان و البته آزادی تمام زندانیان سیاسی باشیم؛ اما مطمئنا از خواستهای ملی و اساسی کوتاه نمی آئیم».
http://www.mihan.net/press/?p=2665  منبع

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

امروز تقویم می گوید از زندانی کردن میرحسین و رهنورد صد و چهل روز گذشته است، آخرین خبر درباره میرحسین، رهنورد؛ وضعیت جسمی نگران کننده، برخوردهای تهدیدآمیز ماموران با خانواده


در باره وضعیت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد گفت و گویی را سايت كلمه با مادر پیر خانم رهنورد انجام داده است که با هم می خوانیم:
از آخرین خبری که از آقای مهندس و خانم دکتر دارید برای ما می گویید؟
حدود دو هفته پیش با داماد و دخترم ملاقات داشتم. و آنها هم روحیه ی خیلی خوب و قوی داشتند، محکم، مثل همیشه.
آزادی عمل در این دیدارها چقدرهست؟ مثلا فرزندان دیگرتون هم که به هرحال دلتنگ هستند می تونن باشن؟
ملاقات بدون هماهنگی قبلی بوده و به همین دلیل یکی دو بار اتفاقی فرزندان دیگرم هم حضور داشته اند.
در ملاقات می توانید راحت صحبت کنید؟ فکر می کنید چقدر فضای آن با واقعیتی که در آن محصور هستند تطابق می کند؟
من یک مادرم و حتما راحت صحبت خودم را می کنم. البته حرف های سیاسی نمی زنم چون شنیدم که به بچه ها هم گفته اند در دیدارها حرف سیاسی نزنند که در غیر این صورت همین دیدارهای محدود کوتاه هم قطع می شود تمام دیدارها هم با حضور تعداد خیلی زیادی از مامورها انجام می شود. یک عده داخل هستند خانم و آقا یعنی آنها هم در زوایای مختلف کنار ما می نشینند. در فضای بیرون هم که خب من تابه حال نشمرده ام اما خیلی زیاد هستند.
من هیچ اطلاعی درباره اینکه در جاییکه حصر هستند چگونه زندگی می کنند ندارم و بعید می دانم که کسی هم اطلاعی داشته باشد. البته این را هم بگویم که بعد از یک ماه و نیم بی خبری چندباری خیلی کم به من و همسرم تلفن کرده اند.
ملاقات دخترخانمها به چه ترتیبی است؟ مرتب می توانند به ملاقات بروند؟ و تعریفشان از ملاقاتها چه بوده است؟
متاسفانه باید بگویم که نوه هایم یعنی دخترها به مدت طولانی از پدر و مادرشان بی خبر بوده اند و برای ۳ ماه اول که تقریبا ملاقاتی نداشته اند حتی یکبار بیش از ۵۰ روز تمام خانواده به طور مطلق از آنها بی خبر بودند. جز چند دقیقه بالای سر پدر مرحومِ آقای موسوی . ولی در ۴۰ روز اخیرملاقات های محدودی صورت گرفته است که آنهم با حضور مامورهای خانم و آقا و دوربینهای متعدد نصب شده در محل بوده است.
طفلک نوه هایم با من زیاد صحبت نمی کنند. چرا که صحبت کردن راجع به این قضیه با کنترل دائمی مکالمه ها و دیدارهای خانوادگیمان سخت است در ضمن آنها نمی خواهند مرا نگران کنند. اما حتما بودن نیروهای امنیتی و کنترل کردن و بازرسی بدنی دختران ایشان و حتی مواد خوراکی که برده اند و لوازم نوه های دختر و دامادم برایشان خیلی آزاردهنده بوده است .حتی وقتی بچه ها می روند موهای سر آن ها را هم گشته اند که ببینند چه چیزی قایم کرده اند. گل سرشان راباز کرده اند .آخر این رفتار درست است؟
برخورد ماموران با شما و دختران آقای موسوی و خود مهندس و همسرشان چطور است؟
در ظاهر که محترمانه، اما واقعیتش تهدید امیز است. مثلا دختر من نمی تواند یک کلمه به من خصوصی چیزی بگوید، چشم های آنها مرتب روی ماست که ببینند کی چه می شنود و چه جواب می دهد. همیشه هم می گویند خبر ندهید، تهدید می کنند و می گویند سکوت کنید. اما تا کی؟
وضع روحی خانواده ، دخترهای مهندس چه؟ آیا آنها مشکل خاصی ندارند؟
آن ها هم مثل پدر و مادرشان روحیه ی مقاومی دارند. اما همگی ناراحتند از اینکه در چنین مخمصه گرفتار شده ایم. من یک مادرم. پدرش هم که بیمار است و من می ترسم اتفاقی بدی برایش بیفتد. مثل اتفاقی که برای موسوی بزرگ افتاد.امیدوارم همچین اتفاقی نیفته و سایه ی ایشون همچنان بر سر ما باشد.
از وضعیت جسمی خانم رهنورد و آقای موسوی چه خبری دارید؟
من که مدام نمی بینمشان و به هرحال دیدارها هم محدود بوده چون اونها زندانی هستند. اما از روی ظاهر می توانم بگویم که نسبت به ملاقات های اخیر، دفعه آخر متوجه رنگ پریدگی و لاغری شدید و ناگهانی دختر و دامادم شدم. و این از نظر من که مادر هستم پنهان نبود. من نمیدانم واقعا بر آنها چه گذشته است. البته خودشان برای اینکه ناراحتی ما را دیدند و خواستند من را از نگرانی در آورند گفتند گاهی روزه می گیرند. اما بی شک دلیلش این نمی تواند باشد و تغییر ناگهانی ظاهری آنها و رنگ کاهی پوست و از دست دادن وزنشان به شدت نگران کننده است.
خوب این مساله ی خیلی مهمیه…. اصلا وضعیت پزشکی آنها چطور است؟ قبل و یا بعد از زندان شما خبر دارید؟ مثلا آیا تحت نظر پزشک خاصی هستند؟
دخترم و دامادم پیش از این سالم سالم بودند و همه هم این را می دانستند. اصلا اگر غیر از این بود که نمی توانستند اینهمه فعالیت و جنب و جوش در این دو ساله داشته باشند .الان را طبیعتا نمی توانم بگویم، فقط از روی ظاهر و جسمشان می توانم قضاوت کنم. این نگرانی البته برای دخترانش و بقیه اعضای خانواده هم پیش آمد و همه پیگیر شدند. اما آنها گفتند که خودمان دکتر داریم و پیگیری میکنیم. ولی پزشک از طرف ما نبوده است. معلوم است که تا زمانی که پزشک از طرف ما نباشد نگرانی ما همچنان باقیست.
یعنی خانواده مشخصا خواسته اند که این موضوع پیگیری شود و توجهی نشده است؟
بله دخترها و خانواده دامادم خواسته اند و بارها اصرار کردند ولی هر بار بهانه ای آورده اند و گفته اند ما خودمان دکتر خودمان رامیبریم و ظاهرا هم دکتر از طرف خودشان برده اند.
نکته ی نگران کننده این است که دامادم( مهندس موسوی) پیش از این گفته بود که تنها در یک بیمارستان رسمی حاضر به انجام چکاپ است. یک بار هم اوایل حصر ظاهرا خواسته اند پزشک بیاورند که دخترم گفته بوده در همان بیمارستان ویزیت بشود و اگرنه راضی نمی شوم…اینها برای من نگرانی می آورد. روزهای سختیست …من مدام به این فکر می کنم که تا قبل از زندانی شدن، آنها هر دو در وضعیت سلامتی کاملا مناسبی بودند و این را همه خبر داشتند. اما بار آخر واقعا ما دچار شوک و نگرانی شدیم به خصوص اینکه اجازه نداده اند یک دکتر شناخته شده و قابل قبول از طرف خودمان به وضعیت سلامتی آنها رسیدگی بکند.
همه ی ما نگران شدیم با این خبر… هیچ خبری نیست که تا کی می خواهد این وضعیت ادامه داشته باشه؟
نه. هیچ خبری نیست. و هیچ معلوم نیست علت این زندان بی دلیل چه بوده است و تنها خبری که ما داریم وجود چند در و دیوار در یک کوچه کوچک است. نوه هایم می گویند که کوچه را با چند دیوار بلند آهنی مسدود کرده اند و هیچ کس هم نمی داند اصلا داخل این محدوده چه میگذرد؟ چه تعدادی نیرو هست و آیا نیروها اصلا داخل خانه مقیم هستند یا خارج از آن و تا کی قرار است ادامه پیدا کند.البته باید تذکر بدهم که من این را حبس و حصر نمی دانم. این دقیقا آدم ربایی است. دختر و داماد من که کاری نکردند که زندانی شوند اینها جز خدمت به کشورشان هیچ کاری نکردند.
نظر دختر و دامادتون درباره ی این مسائل چیست؟
آنها راجع به این قضیه حرف خاصی نزده اند. زیرا همانطور که گفتم در دیدارهای کوتاه ما مثل هر زندانی دیگری فضای این حرفها نیست. من خودم مواظبم سوالی نکنم که گرفتاری ایجاد شود. اما خوب با توجه به زندانی شدن پسر بزرگم سال قبل که در راستای همین اتفاقات بود یاد گرفته ام که صحبت هایم چگونه و در چه مواردی باشد .
شما( یا اعضای خانواده ) تا حالا با بازجوها یا نیروهای امنیتی صحبتی داشته اید؟
البته من نه اما بارها دخترهای مهندس، نوه ها و بقیه اعضای خانواده بطور رسمی و غیر رسمی تلفنی و حضوری بازجویی شده اند و یا تحت فشار و تهدید قرار گرفته اند، تهدیدهای شغلی وجانی. و حتی توهین های آزار دهنده ای که نه تنها کلامی بلکه بدنی هم بوده است.
خواسته ی آن ها چیست؟
خواسته اصلی آنها که از همه پوشیده است. اما حتما یک از خواسته های بزرگ آنها سکوت کردن همه اعضای خانواده است. که همین هم به شک ما درمورد وضعیت زندگی و سلامتی آنها دامن می زند. شاید هم با سکوت ما برنامه های دیگری هم دارند.
تا حالا پیشنهاد یا راه حلی از سوی حکومت یا نیروهای امنیتی به خانواده شده برای حل این مسئله؟
البته که نه. چون خودشان می دانند راه حلی هم جز آزادی سریع آنها و جواب دادن به این ۵ ماه زندانی بودن بی دلیل دختر و دامادم نیست همه می دانند داماد و دخترم جز خیرخواهی در این سالها برای مردم و کشور چیزی نخواسته اند و از همه زندگیشان هم گذشته اند. دخترو دامادم برای مردم از هیچ کاری دریغ نمیکردند و حتی از ما هم کمک می گرفتند. این جواب تلخ و دردناکیست برای من که ناظر زندگیشان بوده ام و همه ی کسانی که حقیقت را دیدند و می دانند.
دختر شما یکی از زنان فعالی بود که در این دو سال خانواده های زندانیان را تنها نگذاشت و همین دیدار ها و سر زدن های خانم دکتر همیشه بدخواهان را خشمگین می کرد، در این چند ماه برخورد مردم و خانواده های زندانیان سیاسی و فعالان سیاسی با خانواده ی موسوی و رهنورد چطور بوده است؟
خیلی صمیمانه. البته من دیداری با کسی نداشته ام یا صحبتی. بیشتر احتیاط می کنم . اما هرجا می رویم همه احوالپرسند و نگرانند در کوچه خیابان محل همه جا هرکسی که متوجه می شود خیلی ابراز دوستی و محبت ونگرانی و ناراحتی و خشم از این وضع می کنند.
با توجه به فضای تبلیغاتی و دروغ هایی که درباره ی این زندان گفته می شود که ایشان اصلا در حصر نیستند ویا فعالیت روزمره یا هنری عادیشان را فقط تحت مراقبت ادامه می دهند، از همینجا صحبتی با مسببان این ماجرا ها دارید؟
هیچ معلوم نیست تا کی آن ها باید در این وضعیت آنجا بمانند. مگر اینها جز خدمت به مردم و خانواده های زندانیان سیاسی کاری کردند؟ اول از همه باید بگم که حتی اگر برفرض محال هم چنین بود یعنی آنها در امن و آسایش هم بودند که نیستند خود نفس زندان کردن بیگناهان و قطع ارتباطشان با همه انقدر بد هست و اسیر بودن انقدر دردناک هست که لازم به توضیح نیست. اما خطاب من با کسانیست که این دستور را داده اند یا اجرا کردند. برای من رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون.
از دیگر سو سخنی با مردمی که این مصاحبه رو می خوانند دارید؟ نکته ای وجود دارد که لازم باشه در اختیار مردم قرار گیرد؟ در آخر هم اگر صحبتی هست بفرمایید
تشکر میکنم از شما که جویای حال من شدید. من خودم بیمارم و نگران دختر و داماد خوبم هم هستم و شوهرم که به شدت مریض احوال و رنجور است و بی تابی هایش برای خانم رهنورد ما را نگران و متاثر کرده است و تشکر میکنم از همه ی مردمی که یا همدرد ما هستند یا درد مارا درک می کنند.
مرتب به من آشنا و غریبه زنگ می زنند و می پرسند از آقای مهندس چه خبر از خانم دکتر چه خبر؟ من هم می گویم همان خبری که شما دارید را ما هم داریم. خیلی نکته ها هست اما فعلا نگفتنش بهتر است.
آرزو دارم روزی همه ی کسانی که دربند هستند روزی پیش خانواده هایشان برگردند و خانه هایشان دوباره روشن شود. من فقط برای دختر خودم دعا نمی کنم. امیدارم همه ی آنهایی که به هر علتی در بازداشت هستند و به آنها ظلم و ستم می شود زودتر آزاد شوند. ان شاالله خبر آزادی همگی را بشنویم که حتما همه خوشحال می شویم.
http://www.kaleme.com/1390/04/15/klm-64324/ 








۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

افتضاح فدراسيون فوتبال فقط يك اتفاق ورزشي نيست، بلكه نمونه اي از تراژدي مرگ يك سرزمين توسط حكومتي نالايق و بي كفايت در تمام عرصه هاست

باري ديگر افتضاحي باور نكردني توسط مديران نالايق و بي كفايت جمهوري اسلامي در فوتبال ايران رقم خورد. با آنكه ظاهر اين اتفاق  ورزشي است و فدراسيون فوتبال متهم اصلي اين  فاجعه مي باشد، اما با كمي دقت و توجه به ساختار و عملكرد حكومت جمهوري اسلامي به روشني مي توان دريافت كه اين اتفاق فقط نمونه اي كوچك از سوء مدیریت حاکمان نالایق و بی کفایتي است، که سیاست را با لمپنیسم و رذالت برابر می دانند.
در  سيستم حكومت جمهوري اسلامي، انتخاب و گزينش  مسئولين  با روش لابي گري و استفاده از رانت و باند بازي است ، ولو اینکه مسئول انتخاب شده تخصصي در حيطه ي سازماني مورد نظر نداشته باشد.اين مسئولين كه در حلقه ي قبيله اي يا هزار فاميل مي باشند از چنان مصونيت آهنيني  بر خوردار هستند كه اگر مسئولي نتواند پروژ ه اي را فعال  يا به سود دهي برساند محال است كسي عذرش را به واسطه ي نا كار آمدي بخواهد يا حتي خودش تقاضاي استعفا دهد.
متاسفانه  ايران كنوني در  همه ي عرصه هاي سياسي، اقتصادي ، اجتماعي و ... گرفتار حکومت‏ی استبدادی با مديريت عده اي نالايق و سود جو است كه هر روز اين سرزمين را به ورطه ي سقوط و تباهی نزديكتر مي كنند.براي نمونه اخيراً خبرهايي از چند تبهکاري بزرگ با موضوع تجاوز دسته جمعي، در رسانه ها منتشر شده و با آنكه اين اخبار به شدت سبب جريح دار شدن احساس عمومي  جامعه شده است ، ولي نه تنها هيچ مسئول انتظامي يا قضايي از كار بر كنار نشده يا استعفا نداده و يا از مردم عذر خواهي نكرده است، بلكه با كمال تعجب لاريجاني رئیس قوه قضائیه براي جلوگيري از بي آبرو شدن بيشتر نظام به رسانه ها هشدار ميدهد كه به موضوع تجاوز بيشتر از اين نپردازند !
 فرماندهان نيروي انتظامي هم به جاي تامين امنيت واقعي جامعه تنها ماموريتشان در حال حاضر حفظ نظام در برابر اعتراضات مردم به بهانه ي مبارزه با بد حجابي و در اصل به اسم رمز طرح امنيت اجتماعي و با هدف ايجاد رعب و وحشت و جلوگيري از تجمعات و خروش مردم مي باشد.
در عرصه بين المللي هم اين رژيم  به حدي در جهان منزوي شده  كه سرمایه گذاری  برای تجهیز سیستم آبیاری تانزانیا به افتخاري بزرگ در عرصه روابط  بين المللي اش تبديل مي شود.
از اين موارد در اين حكومت بي شمار است و  هشدار دهنده به همه ي ما تا براي آينده كشور و فرزندانمان هم شده با اتكا به همت و غيرت ايراني هر چه سريعتر فرياد آزاديخواهي سر دهيم و  این مرزبوم  را از يوغ  زمامداران نالایق و بی کفایت نجات دهيم.

خبر مربوط به مفتضح ترین حذف تاريخ فوتبال ايران 

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

تجمع مسالمت آميز 25 خرداد با آرایش نظامی-امنيتي رژيمي روبرو شد كه ادعاي مردمی بودنش گوش فلک را کر کرده است

 براي چندمين بار ترس  و وحشت حاكمان ديكتاتور از تظاهرات مسالمت آميز مردمي 25 خرداد بر همگان  آشكار شد.رژيمي كه ادعاي دروغ و مضحك مردمی بودنش گوش فلک را کر کرده است، چرا  از يك تجمع معمولي و مسالمت آميز به اين حد وحشت دارد كه مجبور است هرزمانيكه جوانان آزاديخواه قصد تجمعي مسالمت آميزرا دارند با لشكر كشي  نیروهای سرکوبگر و شبه نظاميش  و كمك جستن از عده اي اراذل و اوباش حکومت نظامی اعلام نشده اي در شهرهاي محل تجمع بر قرار كند تا به اين شكل وحشيانه همه ي صدا ها را خفه و  بتواند چند صباحي بيشتر حكومت كند.
چند روزي نيست كه شريح قاضي، احمد خاتمي، براي بار ميليونيم ادعا مردمی بودن جمهوري اسلامي را مطرح كرده است.
 احمد خاتمی در مراسمی به مناسبت 15 خرداد در مهدیه تهران  ادعا كرده:
"هر نظامي كه مردم را داشته باشد مي‌ماند و هرنظامي كه مردم را از دست دهد، نمي‌ماند؛ شاه به مردم پيام داد كه پيام انقلاب شما را شنيدم ولي ديگر دير شده بود اكنون نظام اسلامي ما پس از 32سال عنصري را به نام مردم دارد .این مردم مردمی هستند که اگر کمترین اشاره ای مقام معظم رهبری بفرمایند که کسانی که به نظام اعتماد دارند به صحنه بیایند دنیا خواهد دید که حماسه ای با شکوه تر از حماسه 9 دی شکل خواهد گرفت."

 اما شواهد و قرائن گواه مي دهند كه اين ادعاها دروغي بيش نيستند و آنچه مسلم است در حال حاضراين حكومت پايگاه مردمي  ندارد و  سئوال اينجاست كه اين چه حكومت مردمي است كه براي ماندن چند صباحي بيشتر بر اريكه قدرت در شهرهايش دست به حكومت نظامي اعلام نشده مي زند و در هر زماني كه احساس كند به سقوط نزديك مي شود آماده ي به خاك و خون كشيدن جوانان اين مرز و بوم است؟  

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

میادین اصلی راهپیمایی باشکوه ۲۵ خرداد در شهرهای مختلف، هر ایرانی یک رسانه-اطلاع رسانی کنیم

به گزارش تحول سبز به نقل از صفحه فیس بوک بیست و پنج بهمن مسیرهای اعلام شده  برای راهپیمایی باشکوه ۲۵ خرداد در شهرستان ها به شرح زیر می باشد:
شیراز: میدان نمازی، چهارراه ملاصدرا
اصفهان: مقصد انقلاب
قزوین: خیابان خیام از سه راه طالقانی تا انتهای خیام شمالی مسیر دوم: دانشگاه آزاد باراجین
تبریز: به سمت فلکه آبرسان فلکه دانشگاه و میدان منصور
ارومیه:خیابان استادان
کرمان: میدان ازادی، میدان باغ ملی
شهر قدس: میدان قدس
مشهد:خیابان احمد آباد، حدفاصل میدان دکتر شریعتی (تقی آباد) تا میدان فلسطین.
رشت: چهارشنبه ساعت ۶ تا ۸ تجمع مسالمت آمیز در سبزه میدان و میدان شهرداری
رشت. پنج شنبه ۲۶ خرداد ماه به یاد همه شهدای انقلاب ، دفاع مقدس و جنبش سبز، حضور بر سر مزار شهید مسعود هاشم زاده در روستای ولی آباد از روستاهای شهر خشکبیجار ،حضور بر مزار شهدای جنگ تحمیلی در تازه آباد، آرامگاه میرزا کوچک در سلیمان داراب و شهدای مشروطه در خیابان پرستار. پیشنهاد:گلباران کردن،پخش خرما، روشن کردن شمع و دعا بر سرمزار شهیدان
شاهرود: خیابان ۲۲ بهمن
سبزوار: چهارراه دادگستری، چهارراه بیهق
اراک: به سمت میدان امام ( مخابرات)
گرگان به سمت: میدان کاخ
زنجان: به سمت فلکه انصاریه، میدان ولیعصر
شهرکرد: به سمت میدان انقلاب
اردبیل :: به سمت میدان شریعتی
کیش: اسکله تفریحی جدید
یاسوج: پارک ساحلی
ساوه: میدان فلسطین(دانشگاه آزاد(
بابل:خیابان دانشگاه نوشیروانی
کرمانشاه: به سمت میدان مرکزی
پنجشنبه: حضور بر سر مزار شهید کیانوش آسا واقع در قطعه ۵۸ باغ فردوس کرمانشاه
اهواز: کیان پارس- فلکه سوم
قم: میدان صفائیه، میدان رسالت
کرمان: میدان ازادی، میدان باغ ملی
بروجرد: خیابان تختی
بندر ماهشهر: ناحیه صنعتی بازار
یزد: به سمت میدان نعل اسبی
تنکابن: از میدان کریم آباد، میدان امام
سمنان: میدان سعدی، میدان کوثر
میاندوآب: پارک ساحلی
خرم آباد: از میدان مادر، زیبا کنار و مسیرهای اطراف دریاچه کیو
کاشان: به سمت میدان ۱۵ خرداد
ساری: میدان ساعت، میدان شهرداری
ورامین: میدان راه آهن، میدان اصلی
بیرجند: خیابان مدرس
بجنورد: میدان ۱۷ شهریور
گرمسار: میدان شهدا، میدان امام
تمامی شهرهای دیگر میدان اصلی شهر
هر ایرانی یک رسانه-اطلاع رسانی کنیم

با گذشت ۱۱۸ روز از زمان حصر موسوي و كروبي، يكي از مهره هاي حكومت با نا اميدي و يأس، خبر از ايستادگي آنها داد.

محمد نبی حبیبی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی، در واكنش به پیشنهاد محمد خاتمی درباره لغو بازداشت زندانیان سیاسی و پایان حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی، با نا اميدي و يأس كه نشان از ايستادگي موسوي و كروبي بر مواضعشان و نبود خبري از تعديل خواسته هايشان ميدهد اعتراف كرد كه:
 "ممکن است زمانی آن دو نفر (میرحسین موسوی و مهدی کروبی) که لطمات بزرگی به نظام وارد کردند،اعتراف و اعلام توبه و پشیمانی کنند . . . و ممکن است در منظر نظام نیز این توبه باشرایطی پذیرفته شود ولی آقایانی که الان محصور هستند، تاکنون هیچ اقدامی برای پس گرفتن هیچ کدام از اقداماتشان نکرده اند."

منبع: http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/06/110613_mg_motalefeh_reax_khatami.shtml

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین با ارسال شهادت نامه ای، شهادت دادند که شهید هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. آنها شرایط بد جسمانی وی را از نزدیک شاهد بوده اند.

شهادتنامه ۶۴ زندانی سیاسی درباره چگونگی جانباختن هدی صابر
متن این شهادتنامه به شرح زیر است:
هدی رضا زاده صابر ، زندانی سیاسی ، ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ در پی اعتصاب غذای نامحدود و عدم رسیدگی مسوولان به شهادت رسید ما هم بندان او و امضا کنندگان این بیانیه که در طول یک سال گذشته در کنار وی حضور داشته ایم به اطلاع عموم ملت ایران می رسانیم و شهادت می دهیم :
روز پنج شنبه ۱۲ خردادماه ۱۳۹۰ در پی انتشار خبر شهادت هاله سحابی از زندانیان سیاسی که در مرخصی به سر می بردند در حالی که آقای هدی صابر همچنان عزادار و متاثر از درگذشت مرحوم عزت الله سحابی رییس شورای فعالان ملی -مذهبی بود در اعتراض به این ظلم و تعدی آشکار پس از اقامه نماز ظهر و عصر در حیاط بند ۳۵۰ زندان اوین اعتصاب غذای نامحدود خود را همراه با آقای امیر خسرو دلیر ثانی ضمن انتشار بیانیه ای آغاز کردند و به آگاهی عموم نیز رساندند .
ما شهادت می دهیم که هدی صابر روزانه علاوه بر مطالعه کتاب، قرائت قرآن و برگزاری کلاسهای تاریخ همواره مدت قابل توجهی به ورزش اختصاص می داد به طوری که در مسابقات ورزشی بند ۳۵۰ همپای جوانان مشارکت می کرد.
ما شهادت می دهیم هدی صابر در طی مدت یک سال گذشته هیچگونه عارضه و بیماری نداشت که طبعا سوابق موجود در پرونده بهداری زندان نیز موید همین نکته خواهد بود.
ما شهادت می دهیم هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود دچار درد در ناحیه سینه و اختلال در سیستم گوارشی شد که در ساعت چهار بامداد جمعه ۲۰ خردادماه برای نخستین بار به بهداری مستقر در زندان اوین جنب بند ۳۵۰ منتقل شد اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پیچید به بند بازگردانده شد و از صدای فریاد او هم اتاقی هایش بیدار شده و دور او حلقه زدند در این هنگام صابر گفت :«در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفته ام و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بیرون انداخته شده ام .
ما شهادت می دهیم هدی صابر که از درد به شدت می لرزید و به خود می پیچید در اتاق یک بند ۳۵۰ با صدای بلند اعلام کرد که: «از دست آنها شکایت خواهم کرد.»
در این هنگام ودر پی اعتراض هم بندان وی، افسر نگهبان دوباره مقدمات اعزام وی به بهداری را فراهم کرد اما این بار صابر با تکرار اعتراض خود نسبت به برخورد و عملکرد ماموران بهداری گفت :«من به آنها اطمینان ندارم که سپس افسر نگهبان وعده داد تلاش کند او را به بیمارستان خارج از اوین منتقل کنند.»
ما شهادت می دهیم در این هنگام هدی صابر در حالی که توان ایستادن بر روی پاهای خود را نداشت با برانکارد به خارج از بند منتقل شد در این آخرین ساعت حضور در بند وضع گوارشی او به شدت بحرانی بود و بارها گفت دچار اسهال و حالت تهوع شدید شده است.
ملت عزیز ایران
آنچه نقل شد گزارش آخرین ساعات حضور شهید هدی صابر در بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین بود .اما اینک که حکومت اعتراض به جنایتی را با جنایتی دیگر پاسخ گفت ما قاطعانه اعلام می داریم حاکمیت کنونی مسوول مستقیم مرگ شهید صابر است .این حادثه ناگوار اولین نبوده و با ادامه ی وضع کنونی آخرین هم نخواهد بود.
گرچه رسیدگی دقیق به پرونده اغلب زندانیان سیاسی نشان از بی داد و تضییع گسترده حقوق آنان در دادرسی ها دارد اما هدی صابر قریب به یک سال بدون هیچگونه قرار قانونی و محکومیت و به شکلی کاملا خودسرانه با اعمال زور و قدرت نمایی برخی نهادهای امنیتی در برابر چشمان همه دستگاه های مسوول در زندان به سر می برد و هیچکس پاسخگوی این سوال نبود که اصلا او چرا و با کدام توجیه قانونی در زندان به سر می برد و البته که مدت محکومیت او مدتها پیش از دستگیری اخیر منقضی شده بود. حبس خودسرانه و غیر قانونی صابر به تنهایی برای سلب مشروعیت دستگاه قضایی و اثبات عدم استقلال آن و مقهوریت نسبت به نهادهای امنیتی کفایت می کند و در این شرایط نه فقط شهروندان خارج از زندان که بیش از همه زندانیان امنیت حقوقی، درمانی و جانی نخواهند داشت.
ما تسلیت عمیق خود را به خانواده صبور شهید هدی صابر به ویژه سرکار خانم فریده صابر و فرزندان داغدارش حنیف و شریف اعلام می کنیم.
ما به عنوان نخستین گام این روند غیر انسانی در دستگاه قضایی و این نوع رفتار با زندانیان را محکوم و حاکمیت را مسوول آن می دانیم. بنابراین از این پس با توجه به نوع پی گیری موضوع از سوی مسوولان اقدامات بعدی را اتخاذ کرده و برای تحقق حقوق شهروندان و التزام حکومت به قانون تا آخر ایستاده ایم.
امضا کنندگان این شهادت نامه :
۱: قربان بهزادیان نژاد
۲- محمد داوری
۳- بهمن احمدی امویی
۴- عبدالله مومنی
۵- حسن اسدی زید آبادی
۶-علی جمالی
۷- محمد رضا مقیسه
۸- علی ملیحی
۹- بابک داشاب
۱۰- حمید رضا محمدی
۱۱- قاسم شعله سعدی
۱۲- کیارش کامرانی
۱۳- محمد جواد مظفر
۱۴- احسان مهرابی
۱۵- عماد بهاور
۱۶-مجتبی تهرانی
۱۷- جواد امام
۱۸- فیض الله عرب سرخی
۱۹- عمادالدین باقی
۲۰- ابولفضل قدیانی
۲۱ -محمد حسین خوربک
۲۲ – اسماعیل صحابه
۲۳- امیرخسرو دلیر ثانی
۲۴ – سید محمد سیف زاده
۲۵- سیامک قادری
۲۶-سام محمودی سرابی
۲۷- اکبر امینی ارمکی
۲۸– هوشنگ فرزین
۲۹–حامد میرزایی گرجی
۳۰–آرش سقر
۳۱–احمد شاه رضایی
۳۲- آرش صادقی
۳۳- نوید کامران
۳۴– رامین پرچمی
۳۵–علیرضا سهراب پور
۳۶–مهدی حسین زاده
۳۷- محمد صدیق کبود وند
۳۸– مهدی خدایی
۳۹-سیامک رحمانی
۴۰– سعید متین پور
۴۱– مسعود لواسانی
۴۲– محسن غمین
۴۳– محمد پور عبدالله
۴۴– حسین مفیدی
۴۵-مهدی نوذر
۴۶-ابولفضل قاسمی
۴۷– ابراهیم مددی
۴۸- عباس نامی
۴۹–علی بهزادیان نژاد
۵۰–حسین زرینی
۵۱– امیر حسین قنبری
۵۲–غلامرضا آزادی
۵۳–مجید تمجیدی
۵۴-یوسف مهر
۵۵–شاهین زینعلی
۵۶–پیمان عارف
۵۷-جواد علیخانی
۵۸–رامتین غفاری
۵۹- مهدی وطن خواه
۶۰– فریدون صیدی راد
۶۱–سعید مالمیریان
۶۲-جواد علیخانی
۶۳– محسن قلعی
۶۴-میثم رودکی
http://www.kaleme.com/1390/03/23/klm-61612/